کد مطلب:182348 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

هیبت امام سجاد
هشام بن عبدالملك به هنگام خلافت پدرش عبدالملك مروان، سالی به حج رفت. در حال طواف، چون به حجرالاسود رسید، خواست تا به قصد تبرك بر آن حجر دست بمالد ولی از كثرت جمعیت موفق نشد. در مسجد الحرام منبری برای او نصب كردند. وی بر منبر قرار گرفت و اهل



[ صفحه 38]



شام بر دور او احاطه كردند. در این هنگام امام زین العابدین علیه السلام در حالی كه ردایی دربرداشت و از همه پاكیزه تر و در پیشانی اش از آثار سجده پینه بسته بود، نمودار شد و شروع به طواف كردن نمود. چون به حجرالاسود رسید، مردم به ملاحظه هیبت و جلالت آن حضرت، از حجر دور شدند و آن حضرت به قصد تبرك بر حجر دست مالید. هشام از ملاحظه این امر در غیظ و غضب شد. مردی از اهل شام از هشام پرسید: این شخص كیست كه مردم این گونه به او احترام می گذارند؟ هشام، برای اینكه اهل شام آن حضرت را نشناسند، گفت: نمی شناسم. فرزدق شاعر در آنجا حاضر بود. گفت: اگر هشام او را نمی شناسد، من او را خوب می شناسم. آن مرد شامی گفت: كیست؟ فرزدق ضمن قصیده ای گفت: امام زین العابدین علیه السلام. هشام خشمگین شد و دستور داد فرزدق را در عسفان حبس نمودند. [1] .


[1] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 153.